جدول جو
جدول جو

معنی چاه ملک - جستجوی لغت در جدول جو

چاه ملک
(مَ لِ)
ده کوچکی است از دهستان جندق و بیابانک بخش خور بیابانک شهرستان نائین که در 35 هزارگزی باختر خور، کنار راه جندق بخور واقع شده. جلگه و گرمسیر است و 86 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت، صنایعدستی زنان کرباس بافی و راهش فرعی است. دبستان و صندوق پست هم دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’قریه ای است در جلگه هرون آباد دو منزلی کرمانشاهان و از هرون آباد به کرند که میروند در طرف راست راه واقع است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 132)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند که در 44 هزارگزی خاور شوسف واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و6 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی است از دهستان زیر کوه بخش قاین شهرستان بیرجند که در 18 هزارگزی جنوب خاوری قاین واقع شده. جلگه و گرمسیر است و 13 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’قریه ای است از قرای تنگستان از بلوکات فارس’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 132)
لغت نامه دهخدا
(هَِ فَ لَ)
کنایه از آفتاب است:
ز شاه فلک تیغو مه مرکب او
زحل خود و مریخ خفتان نماید.
خاقانی.
خور خواهد شاهد و شاه فلک محروروار
آن همه کافور کز هندوستان افشانده اند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ)
دهی از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه. دارای 245 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات دیم و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ مَ هََ)
دهی از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 26 هزارگزی شمال الیگودرز و 14 هزارگزی خاور شوسۀ شازند به ازنا. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 500 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات، لبنیات، چغندر، پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(رِ مُ)
پایتخت. دارالملک. مرکز فرمانروایی:
دار ملک خویش را ضایع چرا باید گذاشت
مر سپاهان را چرا کرده ست بر غزنین گزین.
فرخی.
، سرزمین:
نخستین بار گفتش کزکجایی ؟
بگفت: از دارملک آشنایی.
نظامی.
، کاخ. قصر:
کلید همه دارملک سلاطین
بزیرگلیم گدایی طلب کن.
خاقانی.
رجوع به دارالملک شود
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ مَ لِ)
دهی است جزء دهستان ارادان بخش گرمسار شهرستان دماوند که در 18 هزارگزی خاور گرمسار و پانصدگزی شمال راه آهن و 3 هزارگزی جنوب راه شوسه واقع است و 500 تن سکنه دارد. محصولش غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت، گله داری و شترداری و بافتن قالیچه و گلیم و راهش مالرو است. این آبادی از آثار قدیم تپه ای دارد بنام کهن دژ که سابقاً آباد بوده است و مزرعۀ احمدآباد نیز جزء این آبادی است. ساکنین این آبادی از طایفه الیگائی هستند و در تابستان برای تعلیف گوسفندان بحدود ییلاق فیروزکوه میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(سَ گَ)
دهی است از دهستان طبس مسینا بخش درمیان شهرستان بیرجند که در 154 هزارگزی جنوب خاوری درمیان و 42 هزارگزی خاور درح واقع شده. جلگه و گرمسیر است و جمعیتی ندارد. آبش از چشمه و چاه است و مالداران از آن آب استفاده مینمایند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
دهی است از دهستان خنج بخش مرکزی شهرستان لار که در 126 هزارگزی شمال باختر لار، کنار راه فرعی خنج به سیف آباد واقع شده. جلگه، گرمسیرو مالاریائی است و 59 تن سکنه دارد. آبش از چاه، محصولش غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت گله داری و بافتن قالی و گلیم است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(ظِلْ لی)
دهی است از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد که در 27 هزارگزی شمال باختری فریمان واقع شده. دامنه و معتدل است و 17 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان تراکمه بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 115 هزارگزی جنوب خاور کنگان و یک هزارگزی جنوب خاور راه فرعی لار بگله دار واقع شده. جلگه، گرمسیر و مالاریائی است و 60 تن سکنه دارد. آبش از چشمه محصولش غلات و انار، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
دهی است از دهستان احمدی بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس که در 108 هزارگزی خاور حاجی آباد و 5 هزارگزی شمال راه میناب به فارغان واقع شده. کوهستانی و گرمسیر است و 159 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش خرما و غلات، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(مَ زَ)
دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند که در 47 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند واقع شده. دامنه و گرمسیر است و6 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مُ لِ)
دهی است از دهستان مرزوقی بخش لنگۀ شهرستان لار که در 42 هزارگزی شمال باختر لنگه واقع شده. دامنه، گرمسیر و مالاریایی است و 1029 تن سکنه دارد. آبش از چاه و باران، محصولش غلات، خرما و سبزیجات، شغل اهالی زراعت و راهش فرعی است. پاسگاه ژاندارمری هم دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند که در 71 هزارگزی شمال خاور قاین واقع شده. جلگه و گرمسیر است و 91 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و شلغم، شغل اهالی زراعت، مالداری و قالیچه بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(نَ مَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند که در 59 هزارگزی شمال قاین واقع شده. جلگه و گرمسیر است و 107 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و شلغم، شغل اهالی زراعت، مالداری و قالیچه بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان فنوج بخش بمپور شهرستان ایران شهر که در 132 هزارگزی جنوب باختری بمپور و3 هزارگزی جنوب راه مالرو فنوج به رمشک واقع شده و 45 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(مُلْ لا)
مؤلف مرآت البلدان نویسد ’از مزارع میان ولایت حول و حوش شهر مشهد مقدس است که از آب قنات مشروب میشود و هوایی معتدل و شش خانوار سکنه دارد. (از مرآت البلدان ج 4 ص 134) و درفرهنگ جغرافیایی آمده است: ’دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه شهرستان مشهد که در 40 هزارگزی شمال باختری مشهد بین کشف رود و راه شوسۀ مشهد به قوچان واقع شده. جلگه و معتدل است و 45 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و مالداری و راهش مالرو است’. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
دهی است از دهستان نیم بلوک بخش قاین شهرستان بیرجند که در 40 هزارگزی شمال قاین واقع شده. کوهستانی و معتدل است و 28 تن سکنه دارد. آبش از چاه محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و مالداری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مَ تَ)
دهی است از دهستان رباطات بخش خرانق شهرستان یزد که در 30 هزارگزی باختر خرانق و 7 هزارگزی راه خرانق به اشکذر واقعشده. کوهستانی، معتدل و مالاریائی است و 128 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ)
ملقب به الجندی. حاکم شهر جند بود و در سال 432 هجری قمری خوارزم رااز دست اولاد آلتونتاش خوارزمشاه بیرون کرده. رجوع به تاریخ بیهقی چ سعید نفیسی ص 838، 837 و 830 و رجال حبیب السیر ص 110 شود.
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ)
قصبۀ مرکز دهستان باغ ملک و مرکز بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز است. این قصبه در طول جغرافیایی 49 درجه و 53 دقیقه و عرض 31 درجه و 32 دقیقه در 150 هزارگزی شمال خاوری اهواز بر کنار راه اتومبیل رو هفتگل به ایذه واقع است. موقعیت آن کوهستانی و هوای آن معتدل است و در حدود 700 تن سکنه دارد. آب مصرفی آنجا از رودخانه زرد و چشمه شیرین تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و برنج و حبوبات و میوه. و شغل مردمش زراعت و راهش اتومبیل رو است. ساکنین آن از طایفۀ زنگنه هستند. بخشداری جانکی گرمسیری در این قصبه است. معدن گچ و نمک دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ)
دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل، واقع در ششهزار گزی شمال خاوری بنجار و یکهزار گزی راه مالرو ده دوست محمد بزابل. ناحیه ای است واقع در جلگه، گرم و معتدل. دارای 625 تن سکنه که شیعی مذهب و فارسی و بلوچی زبانند. این ده از رود خانه هیرمند مشروب میشود و محصولاتش غلات و لبنیات میباشد. اهالی بزراعت و گله داری و کرباس بافی اشتغال دارند و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ)
نام یکی از سرداران سلطان جلال الدین خوارزمشاه است که میمنۀ لشکر او را اداره میکرد. این شخص را ابن اثیر ’ملک خان’ و نسوی ’امین ملک’ و رشیدالدین فضل الله ’خان ملک’ ضبط کرده است. (از حواشی تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 147)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان طبس بخش درمیان شهرستان بیرجند که در 7 هزارگزی شمال باختری درمیان بر سر راه شوسۀ بیرجند به درمیان واقع شده، دامنه و گرمسیر است و27 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش غلات و شلغم وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَلْوْ)
کنایه از دنیا باشد. (برهان). دنیا. (ناظم الاطباء) ، کنایه از برج دلو هم هست که یکی از دوازده برج فلکی است. (برهان). برج دلو که برج یازدهم از بروج دوازده گانه بود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَ رَ)
دهی است از دهستان شمیل بخش مرکزی شهرستان بندرعباس که در 84 هزارگزی شمال خاوری بندرعباس بر سر راه فرعی میناب به کهنوج واقع شده. جلگه و گرمسیر است و289 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه، محصولش خرما و غلات، شغل اهالی زراعت و راهش فرعی است. مزرعۀ میرآقاجزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی است از دهستان ساحلی بخش اهرم شهرستان بوشهر که در 24 هزارگزی باختر اهرم و 3 هزارگزی خاور خلیج فارس واقع شده. جلگه، گرمسیر و مالاریائی است و 690 تن سکنه دارد. آبش از چاه، محصولش غلات، خرما و تنباکو، شغل اهالی زراعت و راهش شوسۀ سابق بوشهر به لنگه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان یخاب بخش طبس شهرستان فردوس که در 163 هزارگزی شمال خاوری طبس واقع شده. کوهستانی و گرمسیر است و 15 تن سکنه دارد و باصطلاح محلی ’شاه بلو’نیز نامیده شود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(هَِ مَ)
چاه عمیق. (آنندراج). چاه گود. چاه دورتک. چاه ژرف
لغت نامه دهخدا
گیاهی از تیره سوسنیها از دسته مار چوبه ها که ریشه اش خاصیت دارویی دارد. چون بگیاهان مجاور می پیچد ظاهرا با پیچکها اشتباه میشود. ساقه اش خاردار است بالکا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاه مغ
تصویر چاه مغ
چاه عمیق، چاه گود
فرهنگ لغت هوشیار